بهم دوختن. بهم وصل کردن. درزهای چیزی را بستن: قلف، برهم دوختن از برگ خرما و به قیر گرفتن تخته های کشتی و درزهای آنرا. تقلیف، برهم دوختن تخته های کشتی و به قیر اندودن درزهای آنرا. (از منتهی الارب). و رجوع به دوختن شود
بهم دوختن. بهم وصل کردن. درزهای چیزی را بستن: قَلف، برهم دوختن از برگ خرما و به قیر گرفتن تخته های کشتی و درزهای آنرا. تَقلیف، برهم دوختن تخته های کشتی و به قیر اندودن درزهای آنرا. (از منتهی الارب). و رجوع به دوختن شود